کرونا و تنهایی مضاعف سالمندان و کودکان
یادداشت اختصاصی از دکتر سیده زهرا زوارموسوی؛ جامعه شناس
کرونا، همان بیماری است که ظاهرا از دل جنگل های ووهان چین ظهور کرد و در مدت کوتاهی با سرعتی باورنکردنی کل دنیا را در نوردید. خیلی زود، جهان دریافت کرونا، یک بیماری با ویژگی های خاص، اشکال بسیار متنوع و ساختار عجیب و بی بدیل است. هرچند این بیماری از جهات متعددی منحصر به فرد و به طرز عجیبی دارای رفتارهای پیچیده است وجود یک مشخصه در ساختار این بیماری آنرا به لحاظ اجتماعی دارای اهمیت می کند؛ این خصیصه، وجود هراسناک پدیده «سرایت» در ذات این بیماری است. البته می توان گفت تقریباً همه بیماری ها و همواره دارای ابعاد اجتماعی و اقتصادی بوده اند نه تنها به این خاطر که دولت ها و ساختارهای عمومی در تامین بهداشت و سلامت عمومی، مسئول دانسته می شوند و نه حتی به این دلیل که بیماری ها عملکرد افراد را به عنوان نیروهای مولد تولیدی و مصرف کننده محصولات، به مخاطره انداخته و بنابراین، کار ویژه های اقتصادی را از کار می اندازد؛ بلکه به این خاطر که، این بیماری الگویی خاص و در هم تنیده از ابعاد روانی، اجتماعی و پزشکی «سرایت» را به نمایش درآورده است. سرایت، فراتر از یک ویژگی پزشکی و دارای آثار و پیامدهای اجتماعی و روانی است که در مورد کرونا به شدیدترین شکل ممکن، نمایان شده است. در این دست از بیماری ها، یک فقدان مهم تفاوت ها را به خوبی آشکار می سازد که معطوف به اقدام برای «قضاوت» و عمل فاصله گیری همگانی است. در بیماری های غیر مسری، غالبا مبتلایان به موجوداتی نیازمند مراقبت و حمایت مبدل و گرایش هر چه بیشتری برای نزدیک شدن به بیمار شکل می گیرد. درست عکس این رفتار در مورد بیماران مبتلا به بیماری های مسری وجود دارد: امتناع، فاصله گیری و حتی گریز.
بدین ترتیب، برای نخستین بار یک بیماری توانست به واضح ترین شکل، تعریف بیمار و واکنش های پیشگیرانه را نه تنها در برابر فرد مبتلا بلکه همچنین به افراد سالم تعمیم دهد. این ویژگی هر چند کاملاً تازگی ندارد و در گذشته نیز بیماری های واگیردار و عفونی نظیر وبا و حصبه و در دهه های اخیرتر، بیماری های غیر عفونی نظیر ایدز و هپاتیت به دلیل مسری بودن، واکنش های مشابهی را بر می انگیختند. اما، بیماری کرونا به مفهوم سرایت ابعاد اجتماعی بی نظیری بخشید که بر مدار دستوراتی نظیر اجتناب از روابط نزدیک و لمس جسمانی و الزام به رعایت فاصله گذاری همه گیر و همه جایی، می چرخد. این رویداد حیات طیف وسیعی از گروههای اجتماعی را متأثر نمود و به مفهوم «تنهایی» ابعاد جدیدی بخشید. اگر تا اکنون ساحت های مُدرن حیات اجتماعی مانند الزامات زندگی شهری، اشتغال زنان، گسترش اینترنت و گرایش به خانواده های هسته ای، برقراری روابط نزدیک و همدلانه را تحت الشعاع قرار داده بود، مواجهه با بیماری کرونا شکل دیگری از تنهایی را بر افراد تحمیل کرد. در این ساختار جدید، محدودیت در روابط با هدف تضمین سلامت طرف مقابل به عنوان یک اقدام پیشگیرانه، انتخاب می شود که از قضا، هر لحظه بر تنهایی وی افزوده و در نتیجه سلامتش را تهدید می کند. در این فرایند،کرونا، کودکان و سالمندان را بیش از همه به موجوداتی تنها و منزوی مبدل ساخت. خلوتی که با هدف حفاظت از کودک و سالمند، از سوی جامعه «بزرگسال جوان» بر آنها تحمیل می شود، اتفاقا تمامیت جسمی و روانی آنها را متزلزل می سازد. غیبت کودکان در پارک ها و فضاهای آموزشی و در بین هم آلان با خزیدن سالمندان در منازل یا سراهای سالمندان، همزمان، پیامدهای هم ارزی داشته است: تنهایی مضاعف که دو نسل آسیب پذیر را در معرض اختلال در عملکرد روانی و اجتماعی، قرار داده است. بنابراین، هراس تعمیم یافته از یک بیماری، جهان را با کودکان و سالمندانی مواجه کرده است که بیش از همیشه با احساس تنهایی دست و پنجه نرم می کنند.